یک عده هستند در این مملکت که هر روز چاق و چلهتر میشوند. آن هم بدون هیچ زحمتی. مثل خوردن یک لیوان آب سرد. عدهای دیگر هم هستند برای به دست آوردن چندرغاز دست به هر کاری میزنند. آن وقت همان چندرغاز را هم به وقتش به آنها نمیدهند. بیمهشان هم نمیکنند. تهش هم از بیمسئولیتی همان شکمگندهها زیر خربارها خاک دفن میشوند. هر بار هم به طریقی. یک بار از آتشسوزی ساختمانی که باید درش بسته میشد ولی درش را نبستند یک بار هم از نشت گاز در یک معدن خطرناک. همه فکر میکردند که سال ۹۵ نحس بوده و همه دعا میکردند که تمام شود بلکه این سایه شوم رخت ببندد از این دیار ولی هیچ کس یادش نیامد که ۹۴ هم سال خوبی نبود. یا کسی با خودش نگفت چرا ۹۶ هم دارد نحس میشود. از من میپرسید میگویم: "نه جانم! نحسی از سال نیست. از دوره است. دورهای که به نظر میآید برای تمام شدنش باید عزیزانمان را از دست بدهیم. بلاها ببینیم. مصیبتها تحمل کنیم. تاوانها پس بدهیم تا شاید این امید برود که برود. تا شاید ما مردم به خودمان بیاییم و چشم باز کنیم و آگاه شویم که نه از آسمانها است و نه از زمین که میبارد. از ماست که بر ماست."
برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 11